تولدت در پناه امام مظلوم
روز هشتم آبان با شکر و ثنای خداوند مهربان آغاز می شود، وقتی یاد نعمت بزرگ مادر شدن می افتم، اینکه من لایق شدم کودکی را درونم پرورش دهم، به دنیا بیاورم و با توکل بر خدا تربیت کنم.
امروز روز شادی هاست، روز شکر، روز نعمت، روز شکرانه
خدای بزرگم برای شکر گذاری هیچ ندارم، هیچ جز ذکر مدام الحمدالله
الحمدالله رب العالمین
سه سالگی گذشت و سیندختم پا به چهارمین سال زندگی اش گذاشت، سا سالگی که هر کجا سنش را می گفتم بی اختیار یاد سه ساله بزرگ می افتادم، با هر جست و خیزش، خنده هایش، گریه هایش، بهانه گیری ها، بابا گفتن ها و خیلی حرکات دیگر که برای همه سه ساله ها عادی ست، اما وقتی یاد خانم سه ساله بزرگ می افتادم انگار این حرکات شیرین دلم را آتش می زد.
خدایا دخترم را به حق سه ساله بزرگ حفظ کن، فاطمی تربیتش فرما و کمکم کن با او رشد کنم.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
امسال تولد دخترم با روز پنجم محرم یکی شده بود، به احترام آقا امام حسین (ع) جشن را هفته قبل در خانه مامانی برپا کردیم و روز پنجشنبه اول به مسجد رفتیم برای نماز ظهر و عصر و بعد به گل فروشی بریا خرید گلدان برای روشا و بعد استخر یا به قول روشا دریا ، بعد رستوران و خوردن لازانیا و بعد خانه مامانی و هیئت حضرت علی اصغر.....
سعی کردم هم برایش خاطره انگیز باشد و هم یادش باشد محرم خیلی خیلی مهم تر از جشن و کیک و فشفه است.
خدایم شکرت
دستمان را بگیر
به علم و آگاهی ما بیافزا
السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین