روشاروشا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره
روهانروهان، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
رایینرایین، تا این لحظه: 3 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

روشا نوری از بهشت

همه لحظاتم زیباست و گاهی دوست دارم درباره آنها اینجا بنویسم.

خوشا شیراز و وصف بی مثالش

1394/2/20 5:45
نویسنده : مامان روشا
852 بازدید
اشتراک گذاری

روز 9 اردیبهشت ماه صبح زود زود به سمت شیراز راه افتاریم. هوای لطیف اردیبهشتی و منی که هنوز هم برای جاده و سفر دلم هی تند تند می زنه، اول به حرم امن و زیبای حضرت معصومه(ع) مشرف شدیم ساعت 7 صبح بود و هوا عالی و خانم بزرگ مهمان نواز، صحن خلوت و دلباز بود و بعد مدتها فرصت حرف های در دل مانده با حضرت خانم مهیا شد.

ساعت 11 در قمصر کاشان بودیم برای دیدار از گلابگیری که بوی گل محمدی اعجازی کرده بود و هوایی بود که از وصف و  توصیفش عاجزم، واقعا بهشون غبطه خوردم همچین کار معطر و زیبایی دارن.

و ساعت 2 بود که در اصفهان بودیم، مهمان وازی دوست خوبم مهشید که لذت اصفهان رو برامون چند برابر کرد و لحظات خوب روا با ملیسا که خیلی به چسبید. در اصفهان به رستوران جارچی باشی و کوه صفه رفتیم و عصر از مسجد میدان امام و زاینده روز که پر آب بود و زیبا دیدن کردیم.

روز 10 ام به سمت شیراز راه افتادیم، هوای ارذیبهشتی و عالی و کمی گرم،ابتدا به پاسارگاد مفبره کوروش بزرگ رفتیم که عظمت و زیبایی اش خیره کننده بود.عصر کمی استراحت کردیم و شب به حرم شاه چراغ مشر شدیم، حیاطی پر از بهار نارنج که بوی خوش آن و حرم مخلوط بود و صحن بزرگ و زیبای که دخترک مدام در حال بازی و شیطنت بود.

روز بعد شیراز گردی شروع شد از حافظیه و سعدیه شروع شد تا باغ دلگشا و باغ ارم و عفیف اباد و عصر بعد استراحت ارگ کریم خان و مسجد کریم خان و حمام وکیل و بازار وکیل که بسته بود و مسجد خان رفتیم و خانه زینت الملوک و نارنجستان و باز حرم امن حضرت شاه عبدالعظیم و خوردن اش بسیار خوشمزه اقووووو.

روز 11ام به تخت جمشید عظیم و زیبا رفتیم و افتاب مستقیم در چشمان ما بود و بعد برای دیدن دوست بسیار بسیار عزیزم مریم به بوشهر گرم و زیبا سفر کردیم، لذت دیدن دوست چهارساله ام و اریای گل با طبیعت زیبای بوشهر صد چندان شد، با اصزاز دوستم مهمانشان شدیم و واقعا مهمان نوازی را به حد اعلای خود رساندند شب برای شام به کنار دریا رفتیم و باد موافق و شمالی خنکی می وزید و همه چیز خیلی بهتر و بیشتر از تصورم بود.

روز 12 ام همسر مهربان مریم بانو زحمت کشیدند و ما را با کل شهر زیبای بوشهر آشنا کردند، از بازار و محله های قدیمی و دریا و لنج و باران هم که نم نم باریدن گرفت و خدای عزیز لطفش را در حق ما تمام کرد. و شب دستپخت لذیذ مریم بانو که ماهی شکم پر بود و حرف هایی که تمامی نداشت و بازی های قشنگ روشا و آریا کع انگار سال هاست با هم دوست و همبازی هستن.

ساعت 7 به سمت یاسوج راه افتادیم، به خاطر مشغله کاری همسرم نتوانستیم اقامت کنیم و شبانه از جاده سمیرم و اصفهان به سمت تهران راه افتادیم، خدا فرشته هایی رو فرستاد تا به ما هشدار بدن این جاده خیلی هموار نیست و نریم که ما گوش ندادیم و ساعت 3 صبه با کامیون تصادف مردیم و لطف خدای بزرگم  مارو حفظ کرد، هنوز از یادآوزسش تنم می لرزه، 

صبح ساعت 1 ظهر خسته به تهران رسیدیم.

 

خدا رو شکر بای همه چیز که زبانم قاصر است.

( ان شاالله عکس دار می شود)

پسندها (2)

نظرات (3)

مامان آوینا
21 اردیبهشت 94 10:53
عزیزم خوشحالم از اینکه بهتون خوش گذشته و مریم جون رو هم ملاقات کردی و من هم دلم برای بوشهر تنگ شده دوست دارم دوباره برم عزیزم از تصادفتون متاسف شدم با ز خدا رو شکر که همه چی به خیر گذشته است
مامان روشا
پاسخ
ممنون عزیزم خیلی شهر خوبیه ما هم موقع خوبی رفتیم
مامان پریناز
4 خرداد 94 11:04
ان شالله همیشه به گردش و سفر.مریم مرتب برام عکستونو میذاشت و انصافا جای من خالی بود واااای تصادف کردین؟ماشینتون چی شد؟دختر خوب استاد بزرگ هیچ وقت تحت هیچ شرایطی شبانه سفر نکنین.خدا رو شکر که سلامتین
مامان روشا
پاسخ
سلام عزیزم ممنون آره واقعا جات خالی بود خیلی بهمون خوش گذشت ان شاالله یک بار همه با هم بریم پریناز جونم رو ببوس
بانو
9 تیر 94 14:35
سری مسابقات عکاسی حس زندگی با موضوع دعوت همراه با جوایز ارزنده: نفر اول ربع سکه بهار آزادی نفر دوم کارت هدیه 200 هزار تومانی نفر سوم کارت هدیه 100 هزار تومانی مهلت ارسال عکس تا 30 هر ماه اطلاعات بیشتر در لینک زیر:
http://www.banoo.ir/forum/post/5318