شادی ات فزون باد
این روزهای سیندختم پر شده از شادی برای انتظار یک خواهر یا برادر دیگر
روزهایی که من حالم چندان مساعد نیست و دخترک خوب می داند کودکی که درونم پرورش می یابد به زودی همبازی لحه هایش خواهد شد( ان شاالله)
روزهایی که من فکر می کنم ایا دوباره می توانم کودکی را به عظمت روشا دوست داشته باشم؟ مگر قلب چقدر گنجایش دارد؟
روزهایی که ناخوشی های طبیعی صبحگاهی تا شامگاه هم ادامه دارد و دخترک مدام آدامس و بستنی تعارفم می کند....
خدایم را بابت تک تک این ثانیه ها شاکرم
برای روشایم که همیشه روشنایی زندگانی من بوده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی