دختر سحر خیز من
دختر سحر خیز من! اولین نوشته ای هست که فقط برای خودت می نویسم
دختر سحر خیز من
وقتی صبح گاهان از خواب بیدار می شوی بی صدا به اتاقم می آیی آرام بر گونه ام بوسه می زنی و زیر پتو می خزی بهترین هدیه ای هست که خداوند بزرگم به من ارزانی داشته و این قدر این نعمت برایم ارزشمند است که دوست دارم تمام نشود حتی وقتی قدت از من بلند تر شد، حتی وقتی به آغوش سحر گاهان من نیاز نداشتی بدان این مادرت هست که سخت محتاج آغوش توست
محبتت را به امام علی ابن موسی الرضا امام مهربانی ها می سپارم همان که محبت هارا به دل ها می افکند همان امام رئوفی که رضا نام دارد همان امامی که عصر ها دوست داری آهنگ قربون کبوتر های حرمش را بشنوی همان امام مهربانی ها که این قدر محبت را به دل کوچک اما بی پایان تو ریخته
من کامل نیستم شاید مادر خوبی هم نباشم اما تو خوب برایم دختری می کنی و من شاکر خدایم هستم برای وجود خودش برای امام مهربانی ها برای دختری به نام روشا