خدای بزرگم
خدای مهربون جوری خدایی می کنه که انگار همین یک بنده رو داره
و مت جوری بندگی می کنیم که انگار چندین خدا داریم!!!!
پنج شنبه وقتی تصمیم گرفتم به دل دخترک راه بیام و برم خونه مامانی ته ته دلم گفتم خدای من بزرگه و خدای عزیزم امروز مثل همیشه مثل همه وقتها خوب خداییش رو بهم چشوند
کلاس سه شنبه تشکیل نمی شه و من وقتی اینو از استاد شنیدم فقط زمزمه کردم
الحمدالله رب العالمین
سه شنبه هم ارائه داشتم که آماده نبودم و هم قرار بود ان شاالله بریم مسافرت و الان به لطف خدایم من خیلی خیلی آسوده ام
امروز کلی با روشا بازی کردیم و بابا هم براش جوجه و جوجه اردک خریده که همش دارن جیک جیک می کنن و روشا کلی ذوق کرده
با آبرنگ صورتش رو نقاشی کرده
درست کردن کیک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی