روشا وبابایی به مهربانی ابر و باد
واقعا گاهی به رابطه این ها حسودی می کنم
یعنی آدم اندازه روشا باشه و یه حا می خوب مثل باباش داشته باشه...
--------------------------------------
بابا تازه از سر کار برگشته اکثراً هم تا 5 عصر چیزی نخورده به قول خودش یادم می ره باید چیزی هم بخورم
روشا می کشوندش توی اتاقش و تا یک ساعت صدای قهقه خونه رو پر می کنه....
--------------------------------------
بابا رفته کمی بخوابه روشا بساط نقاشی رو جمع می کنه می ره رو تخت کنار بابا....
بعد نیم ساعت می بینم دارن نقاشی می کشن .... بابا قید خواب رو زده.....
--------------------------------------
بابا داره می ره بیرون ، روشا می گه منم می یام بابا که می خواد بره تا جایی و سریع برگرده می گه نه الان نمی تونم روشا نگاهی بهش می کنه و می گه یعنی غصه بخورم و تا دو ساعت بعد نمی یان چون روشا با همین ترفند بابا رو برده پارک....
------------------------------------
روشا کاری کرده و من دارم دعواش می کنم سعی می کنم چشمام به باباش نیافته که از پشت سر روشا با چشم و ابرو اشاره می کنه آروم بچس دیگه.....
--------------------------------
خدای بزرگم همه پدر های خوب رو برای بچه هاشون نگه دار و به آقا امام حسین (ع) سایه مرد خونه رو از سر ما کم نکن