بدون بهت!!!!
گذاشتم خيلي ازش بگذره بعد درموردش بنويسم
بهتم فروكش كنه كه وقتي سالهاي بعد اين متن رو مي خوني ترس الان توام تبديل به آرامش و سكون بعد طوفان بشه
ترسي كه از اون شب تو وجود قشنگت مونده
آخرين جمعه ماه شيرينم ماهعزيز كه هر چند نتونستم حقش رو خوب ادا كنم اما شب و روزش رو نفس مي كشيدم
وقتي بعد از چهار ساعت از خونه مامان جون برگشتيم
در شكسته بود و وسايل قيمتي ربوده شده بود
طلاها سكه و لبتاب و دوربيني كه از روز اول تولدت هرروز ما من لحظه هاي باليدنت رو ضبط مي كرد
اول بهت و بعد ترس و الان به لطف خداي عزيزم ارومم
اما تو سيندختم هنوز ترسي بد تو وجودته
ترسي كه دختر نترس ى سر به هوا ما رو محتاط كرده
فداي سرت مادر
تو فقط بگو و بخند و پايكوب....
خداي مهربانم شكرت كه جز شكر نتوانستم چيزي بگويم
مي دانم حكمت تو هميشه در مدار صلاح ما بندگان مي چرخد
______________________________
حاصل كلي زحمت درس هام در لبتاب بود كه رفت، دوستان در اسرع وقت بك آپ تهيه بفرماييد
تا مي توانيد احتياط كنيد چون دزدان دو در را شكسته بودند
اگر صدا شنيديد سربع به ١١٠ زنگ بزنيد چون سارقان مسلح هستند
ان شاالله خداوند پست و پناه همه مان باشد
البته الان به لطف همسر گرامي صاحب يك لبتاب سفيد خوشگل شدم.......