فرشته مامان
روزهایی که دارم درس می خونم، بی هوا دستی دور کمرم حلقه می شه و یه خوردنی میاد تو دهنم با دستای کوچولوی قشنگی که خدا رو براش هزاران بار شاکر بودن کم است.
روشا می یاد کنارم خوراکی دهنم می زاره و میگه مامان من فرشته مهربونم برات جاییزه آوردم مامان خوب بودی..
آره عزیزم تو فرشته مهربون منی، اصلا کی از تو بهتر کی از تو دردونه مامان بهتر
وای که دیشب رازهامون رو به هم می گفتیم چقدر خندیدیم دقت کردی اولین صحبت مادرو دختری بود که هی بابا زیر چشمی نگاه می کرد و انگار بهمون حسادت می کرد.
چقدر خندیدیم و چقدر حرف زدیم البته تو اولش معنی راز رو با آرزو قاطی کرده بودی و آخرش هی حرف های خنده دار می زدی تا منو بخندونی....
دختر نازم ممنون بابت بودنت
خدای بزرگم شکر شکر شکر
کم است می دانم چه کنم؟؟؟؟ نمی دانم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی