معلم زبان خصوصی
امروز قرار بود معلم زبان روشا بیاد خونه، روشا خیلی ذوق داشت از صبح زود بیدار شدو لباس مرتب پوشید اما اون زنگ زد و گفت کاری براش پیش اومده و بعد از کلی معذرت خواهی قرار شد فردا بیاد ، از نظر من خیلی معمولیه واسه هر کس یهو کاری پیش بیاد اما از نظر روشا اصلا منطقی و خوب نبود.
ماجرای معلم زبان گرفتن هم براش خودش داستانی داره که الان فرصت نوشتن نیست، فقط من بعد نیاز شدیدم به آموزش زبان تصمیم گرفتم معلم خصوصی بگیرم که موسسه ای که ازش معلم گرفتم پیشنهاد کرد حالا که دختر هم داری با کمی تخفیف معلم برای اونم بیاد که ما قبول کردیم و یک جلسه اومد خوب بود، روشا حسابی مجبورش کرد باهاش بازی کنه.... اما نیومدن امروز خیلی دمغش کرده بود.همش می گفت بگو معلم تو هم نیاد
وقتی معلم من اومد این قدر صدای تلویزیون رو بلند می کرد و هی مامان مامان کرد که اصلا نفهمیدم چی شد واقعا از دستش عصبانی شده بودم.
البته هی وسطش به خودم یادآوری می کردم که اون فقط یه بچه اس و معنی درس و معلم رو نمی فهمه؛
البته کار من اشتباه بود که براش یه برنامه ای نذاشتم توی اون یک ساعت و نیم.....
خلاصه اینم ماجرای معلم زبان خصوصی