خودخواهی مادرانه
گاهی دوست دارم روشا همچنان کودک می ماند مثل همین روزها که به هزار بهانه دوست دارد بپرد بغلم و بوسه بارانم کند، راستش می ترسم از روزی که حسرت یک بوسه داشته باشم و شرم از بزرگ شدن سریع دخترک دلم را به درد می آورد.
مادر است دیگر دلش هزار تا بهانه برای نارحتی دارد حتی لحظه های شیرین آغوش دخترک
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
روشای من موقع رفتن به دستشویی کل لباس هاشو درمی یاره، می ترسه خیس بشه واعا نمی دونم چیکار کنم مدام بهش تذکر می دم پیش بابایی زشته باید تو توالت لباست رو دربیاری اما تاثیر چندانی نداره، می ترسم همین مسئله حیا رو که خیلی مهمه مخصوصا برای دختر ها از بین ببره.
البته تصمیم گرفتم براش جایزه بخرم و هر وقت با لباس رفت بهش بدم چون بیرون با لباس می ره و تو خونه این مسئله هست....
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
باز هم دوست دارم مهد روشا رو عوض کنم وای که این مهد یه کابوس شده برای من مشکل اینه که اونها ساعت خواب دارن و روشای شیطون اصلا دوست نداره بخوابه؟؟؟؟؟؟
همش صبح ها میگه من نرم مهد منو می خوابونن.....
وای کاش مارو هم تو دانشگاه می خوابوندن.....
-------------------------------------------------------------------------------------------------------