روشاروشا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره
روهانروهان، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه سن داره
رایینرایین، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

روشا نوری از بهشت

همه لحظاتم زیباست و گاهی دوست دارم درباره آنها اینجا بنویسم.

عیدانه های من با روشا

1392/1/18 9:09
نویسنده : مامان روشا
839 بازدید
اشتراک گذاری

اولین غذای ما در سال جدید لازانیا بود ، البته این لازانیا پختن جریان داره به رسم خانوادگی باید شب عید سبزی پلو با ماهی خورد تا همیشه سرسبز بود و شاد و روز عید رشته پلو که مادرم همیشه با مرغ می پخت به نیت این که در سال جدید رشته کارها باز باشه و سر و سامان، ما هم شب عید خوش و خرم سبزی پلو پختیم و جاتون خالی نوش جان کردیم و اما روز عید دیدیم رشته پلویی نداریم گفتیم چی بپزیم که رشته داشته باشه ماکارونی اومد به ذهنم اما دیدم بیشتر هوس لازانیا کردم خلاصه این شد اولین غذای ما در سال جدید.هورا

البته نوشته روی لازانیا کار همسر گرامی می باشد.(ما هم دوست داریم)

به مناسبت سال مار همسر عزیز ماری به خونه آورده بود تا روشا از نزدیک ببینه و بازی کنهاسترس( با مااااااااااااااررررررررررررررر)

البته بگم که با تهدید های من یک شب بیشتر مهمان ما نبود .

یک روز خوب با امیر رضای گل خاله و مادرش و دوست مادر روشا رفتیم کاخ سعد آباد جشنواره ملی هوا لطیف و بهاری بود خیلی بهمون خوش گذشت

یه پنج شنبه خوب امیر رضا کوچولو تنها مهمان ما بود ، می تونید حدس بزنید بعد از خواب کردن این دوتا وروجک که کل اتاق روشا رو به بیرون انتقال داده بودن چه حسی داشتم هوراااااااااااااااتشویق

و عصر همون روز با خاله های گرامی رفتیم پیک نیک پارک بانوان تهران

بقیه ایام هم به استراحت کتاب خوندن فیلم دیدن و بازی با روشا گذشت و البته مهمون بازی.

سیزده بدر هم چون همه جا شلوغه مادرجون عزیز با دختر دایی زینب و خانواده های محترم مهمان ما بودن ، این هم غذای ویژه خودم

عصر یک ساعت در پارک آب و آتش قدم زدیم و البته چای هم خوردیم. سیزدتون بدر دشمناتون در به در

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مریم مامان آریا
18 فروردین 92 10:26
وااااااااااااااای چقدر قشنگ بود آفرین به تو خیلی گلی
اون غذای ویژه ات چی بود ؟ به بی سوادهای بی هنر هم یاد بده
راستی تم افسردگی چیه ؟ جون خودم الان سه تا پست موقت ثبت کردم معطل عکسهام که با خودم نیاوردمشون امشب از خونه می ذارم و بعد می تونی ببینی عزیزم


ممنون گلم تشریف بیارید تهران با این غذاها در خدمتتون باشیم
منتظرم بزار ببینم
مریم مامان محمد رضا
18 فروردین 92 12:08
وای وای وایوای چه غذاهاییییییییییییییی .

به منه بی هنر هم بیاموز تا همسر گرام را خوشحال بفرماییم.

ماشالله به روشای گل شیطون


هنر که فقط آشپزی نیست گلم یه چیزهای دیگه هم هست که تو داری و من ندارم و نمی گم
وفا مامان پارسا
18 فروردین 92 12:08
چه جالب بود مامان روشا .. اونوقت تو به من می گی خوب می نویسی حرصم درمیاد ها !!
ای خسیس ای بخیل خوب دستور اون غذات رو هم بذار دیگه کشتی ما رو ..
وای چجوری یک شب رو با مار در خانه گذروندین خدا رو شکر همسر من فوبیای مار داره اسمشم نمی تونیم جلوش بیاریم ..
چه ناز خوابیدن نگاشون کن .. حالا بدو اتاقو برگردون سر جاش مامان روشا !!!
در اخر هم اون دخترک بامزه و خوش زبونت رو درسته قورت می دهیم

چشم حتما دستورش رو می ذارم باید بنویسم تنبلیم می یاد شما که کدبانویی خودت

نوشته های تو منو یاد داستان می اندازه برای همین دوسشون دارم
قابلی نداره درسته قورت بده البته اول قورباغه ات را............
وفا مامان پارسا
18 فروردین 92 12:21
راستی زهرا جون این ایمیل منه اگر تونستی عکسایی که از روشا و پارسا گرفتی برام بفرستی ممنون می شم
emami_faeze@yahoo.com


عکس ها اصلا خوب نشد اما چشم