تعطیلات نوروزی
شکر خدای مهربون امسال رو خیلی خوب و قشنگ شروع کردیم، روزهای آخر اسفند خونه پر از بوی شیرینی خونگی شده بود که با روشا می پختیم، پر از خرید هفت سین و ماهی و سبزه.
امسال سعی کردم خیلی کم و به اندازه خرید کنم ، برای روشا دوتا شلوار جین خریدم که روشا بهش می گه شلوار آبی صدا دار و مدام تو خونه و مهمونی پاش می کنه.
قبل از تحویل سال با هم سفره رو البته روی میز چیدیم و سال جدید رو تحویل گرفتیم.
به رسم هر سال به عید دیدنی خانواده مامان جون و آقا جون رفتیم و روشا اولین عیدی هاش که اسکناس های نوی لای قرآن بود رو گرفت.( هر جا می رفتیم عیدی می گرفت می گفت مامان چرا همه به من پول می دن؟؟؟)
فردا ظهر هم مهمان مامانی و بابایی بودیم و بازی با بچه های عمه و عمو...
روز ششم فروردین سفر ی به خطه همیشه سبز گیلان داشتیم و دید و باز دید از خاله و دایی بابا که به روشا حسابی خوش گذشت.
روز دهم فروردین برگشتیم ، دوست داشتم دوست خوبم مریم که گفته بود نیمه دوم به تهران می یان رو ببینم ما بهم خبر نداد اومدن و من روز آخر اقامتشون فهمیدم و واقعا ناراحت شدم ، اما مثل اینکه قسمت نبود
روز 12 فروردین هم با خاله ها به پیک نیک رفتیمو به جای سیزده بدر سابی خوش تو طبیعت پارک چیتگر بودیم.
روز های آخر تعطیلات رو هم در مجلس روضه خانم فاطمه الزهرا که تو خونه مامان جون بود شرکت کردیم، روشا به خانوم ها شیرینی و دستمال کاغذی تعارف می کرد و اکثر مواقع خیلی خوب کنار من می نشست و به قرآنی که دستش می گرفت نگاه می کرد و هی لبهاشو تکون می داد مثلا داره قرآن می خونه.
روز شهادت بانوی دو عالم شله زرد پختم که خیلی خوب شد و نذر مامان جون هم قرمه سبزی خوشمزه بودکه روز جمعه با هم پختیم.
خیلی خوشال بودم روشا به این مراسم علاقه خاصی نشون می ده
از حضرت مادر می خوام به همه مادر و مادر عزیزم سلامتی و شادکامی و عاقبت به خیری عنایت کنن.
و بالاخره بعد 17 روز تعطیلی به سر کار و درس برگشتیم دوری از روشا خیلی برام سخت تر شده به بودن کنارش عادت کردم.
خدا عزیزم ! برای گردش سال و ماهها این فصل های زیبا و برای همه نعمتهای قشنگت ازت ممنونم
برای بودن کنار خانوادهام برای داشتن اونها و دوست داشتنشون ازت ممنونم
الحمدالله الرب العالمین