رمضان مهربان من و روشا
ماه مهربان رمضان تند تند می گذره حالا که به لطف خدا این فرصت رو دارم که خونه باشم و وقتم رو بیشتر با روشا بگذرونم خیلی خیلی خوشحالم.
ماه آمرزش و ماه آزمایش و ماه قیام، کاش روز آخر این ماه عزیز شرمنده اش نشیم.
یکی از لطف های این ماه به من اینکه برای نماز ظهر به مسجد می ریم، واقعا فکر نمی کردم روشای من مثل خانم ها کنارم بشینه و نماز بخونه، بچه هایی که می یان با این که همسن روشا و بزرگتر هستن مسجد رو می ذارن رو سرشونن ، روشا می گه مامان چرا اینها نماز نمی خونن؟ مگه پسر ها نباید برن پیش بابا ها؟؟
با اینکه عاشق بازی با بچه هاست تو مسجد اصلا بازی نمی کنه با اون چادر گل گلیش خیلی خیلی شیرین میشه.
تقریبا تمام کارهای خونه رو با هم انجام می دیم از نظافت و ظرف شستن تا خرید و گرد گیری و ....
هر غدایی که دوست نداره بخوره میگه مامان من روزم نباید تا اذان بخورم
روز 17 تیر تولدش باباش بود و من روز قبل براش هدیه خریدم آوردم خونه روشا دید براش توضیح دادم نباید الان کادو رو بدیم باید فردا سوپرایزش کنیم و ....
تا بابا اومد خونه دوید دم در "بابا مامان و من برات کادو خریدیم سوپرایزت کنیم"
همون شب رفتیم نمایشگاه قرآن که تو موزه دفاع مقدس بود ، بر خلاف هر سال خیلی خیلی بزرگ بود و ما حسابی گشتیم .
نمایشگاه عالی بود
بخش کودکان کلی کتاب ها و نرم افزار های خوب داشت که جای این بازی های عجیب و غریب و خشن رو می گیره و کلی مسابقه و سرگرمی برای بچه ها که روشا کلی جایزه گرفت.
تا روشا وبابا سرگرم بودن منم دل سیری از کتاب گردی هام درآوردم و کتابهایی که می خواستم خریدم.
البته ما کمی دیر رفتیم که بعد 2ساعت داشت بسته می شد وقت نشد کل غرفه ها رو بازدید کنیم.
اینم چنتا عکس از روشای نازم
روز های آخر آبله مرغان
گرد گیری اتاق خودش
قربون ظرف شستنت برم من
از دستش ناراحت بودم این نقاشی کشیده میگه مامان برای تو کشیدم منو ببخشی ....
نمایشگاه قرآن
جایزه های روشا
کارهای هنری روشا در نمایشگاه
رمضانتان پر رحمت