بعد از سه سال و اندی
اینقدر شبکه های مجازی زیاد شدن و دسترسی بهشون از وبلاگ راحت تره که هم وقت نکردم اینجا بنویسم و هم تنبلی!! اما امشب 17 اسفند 99 که داشتم برای ژورنال کلاب دانشکده دین و سلامت قم دنبال اسلایدهای مقاله ام می گشتم، بعد مدتها وبلاگ روشا رو دیدم و الان حدود دو ساعتی هست دارم می خونمش و کلی ذوق کردم.
واقعا از نی نی بلاگ ممنونم برای نگهداری این دفتر خاطرات قشنگ و تصمیم گرفتم دیگه گاهگداری خاطراتم رو اینجا هم بنویسم تا برای بچه ها بمونه ان شاالله.
خانواده ما 5 نفری شد. آقا رایین نیمه خرداد 99 به ما پیوست و من با سه تا وروجک تو خونه هستم. با روشای 10 ساله و روهان 4 ساله و رایین 9 ماهه. هم خیلی سخته و هم بی نهایت شیرین و این نوش و نیش رو با هم داره بچه داری.
از پارسال کرونا اومد و همه گیر شد و قرنطینه و خلاصه کلی ماجرا...
دنیا حسابی تغییر کرده و به طبعش ما هم حسابی تغییر کردیم و چیزی که ثابته ذات یگانه خدای عزیزم هست که خدایی می کنه و همیشه با ماست.
خدایا شکرت