روشاروشا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره
روهانروهان، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه سن داره
رایینرایین، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

روشا نوری از بهشت

همه لحظاتم زیباست و گاهی دوست دارم درباره آنها اینجا بنویسم.

رامسر مهربان

مرداد ماه تو اوج گرما ما مهمان رامسر مهربان بودیم ، خاطراتی که همیشه دوست دارم تکرار بشه و با روشا و بابایی خوبش تجربه کنیم . دختر گلم  بزرگ شده و واقعا سفر باهاش لذت بخشه با شعر خوندناش و شیرین زبونی هاش ، شن بازی کردن و آب تنی که مدام می گفت شالاب شلوب آب بازی شن ها تن نازت رو نوازش می کردن و خورشید بوسه می زد به اون چشمهای قشنگت خاطرات مه آلود ما از دریاچه قو تو روستای زیبای جواهر ده شهر بازی لاهیجان و شور و شعف بچه گانه تو     ...
2 اسفند 1391

دوستت دارم

روشنایی زندگی ! بمان کنارم با آن دستهای مهربان و بوسه های کودکانه ات که تمام هستی ام شده ای ستاره باران خوشبختی وقتی با آن صدای دلنواز می گویی " مامان دوسوتو دارم"   منم دوستت دارم   ...
2 اسفند 1391

ترک پستونک

خیلی از این مرحله می ترسیدم اما خدارو صدها هزار بار شکر خیلی آرام و خوب طی شد و دختر من دیگه پستونک یا به قول خودش پس نمی خوره. البته من برای اینکه نازنینم اذیت نشه خیلی آروم شروع کردم در ابتدا موقع بازی نمی دادم بخوره بعد از صبح تا شب و در اواخر فقط شبها می خورد که اون هم قطع شد مبارک باشه نازدونه مامان
2 اسفند 1391

روز دخترم مبارک

نمی دونی گلم چقدر خدارو شکر می کنم که دختر گل و دوست داشتنی مثل تورو دارم و می تونم بودنش رو جشن بگیرم لمس بودنت مبارک عزیز دلم  من و بابایی تصمیم گرفتیم روز دختر ببریمت جاهایی که خیلی دوست داری از جمله پارک که همیشه استقبال می کنی . اول تا چشمت به چرخ و فلک افتاد خواستی سوار بشی من اولش ترسیدم اما قبول کردم و وقتی سوار شدی همش صلوات می فرستادم ، کلی ذوق کردی و خندیدی یه پسر بچه هم سوار شد با اون شروع کردین شعر خوندن خیلی قشنگ شعر هایی که دوست داری رو با اون زبون شیرین بچه گونت خوندی و همه لذت بردن تاب تاب عباسی چشم چشم دو ابرو پو پو می ره بازار بعد هم کلی سرسره سواری کردی و همش دنبال بچه های دیگه می دویدی تا باهاشون بازی ...
2 اسفند 1391

میلادت نزدیک است

نمی دونی چه حال و هوای قشنگی دارم گلم وقتی روز به روز به روز تولدت نزدیک تر می شیم یاد دو سال پیش می افتم که بی صبرانه منتظر دیدن صورت ماهت بودم و حالا خوشبخت ترین زن روی زمین هستم با تو و خانواده کوچک قشنگمون. به دلیل امتحان زبان چند وقت حسابی درگیر بودم گلم حسابی باهام همکاری کردی و پا به پای من نقاشی می کشیدی و خمیر بازی می کردی و این هم هاپویی که درست کردی   و چقدر قشنگ یاد گرفتی دایره می کشی و رنگ می کنی یه لگوی کنده هم برات خریدم که البته چندان برات جالب نیست چون عسل من اینقدر پر جنب و جوش که دوست نداره بازی های نشستنی انجام بده       عکس های روز دختر       ...
2 اسفند 1391

مادر آبانی

آبان که میشه من هوایی می شم و یادم می افته خدای بزرگ و عزیزم ٢سال پیش بزرگ ترین نعمت زندگیم رو بهم ارزونی داشت و من چقدر حالم خوبه وقتی تورو نگاه می کنم . آبان عزیز ماه شیرینی شده برام و من یک مادر آبانی هستم با تمام روزهاش و ساعت هاش که دخترم می دوه و روی پام می شینه و میگه " مامان خیلی دوست دارم" و بوی دلنشین بدنش می پیچه توی سرم و هوای بوسه آتش می کشه دوباره...     ...
2 اسفند 1391

چمستان

اواخر ماه مهر روشا همراه بابا و مامان و خانواده عمو به شهرستان چمستان روستای توریستی بری کلا رفتن و کلی خاطره دوست داشتنی اونجا جا گذاشتن و اومدن روشا و همسفر های کوچک روشا روی هوا بالای دست عموی مهربان روشا با آوش کوچولوی کامبالو روشا زیر نم نم بارون پاییزی روشا در ساحل نارنجستان آوش کلافه از دست روشا(روشا هر چی می خوره دوست داره به آوش بده و مدام اون رو بوس می کنه) ...
2 اسفند 1391

هستی ام هستیت مبارک

خدای بزرگ و مهربونم به وسعت خوشبختی آسمانی ام قد کشیده ام و می چشم طعم شیرین این حس را به لطف تو و به بزرگی تو خدایم ، صمیمی ترین کوله بار زندگیم را به دستان نیرومند تو می سپارم تا باشد تا باشم برایش پروردگارم، معبودم چه می توانم گفت در برابر این همه شکوه . بزرگی.... الحمد الله رب العالمین معجزه بزرگ زندگیم روشای نازم امروز صبح به عشق وجود نازت بیدار شدم و خدای مهربونم رو شکر کردم که هستی در کنار من و صدای لطیف کودکانه ات آهنگ زندگیم شده است بمان عزیزم که همانی که باید باشی و بسیار بیش از آنی بسیار بیش از آن   سبزترین اتفاق پاییزی من ، خدارا به خاطر وجود پاکت شاکرم و برای خانواده کوچک سه نفرمان از خدای بزرگ خوشبختی و سل...
2 اسفند 1391

عکس های تولد دو سالگی

روز دوشنبه خوشبختی ما در کنار خانواده مامان جون و خاله فهیمه بسیار شیرین تر شد . عکس های تولد دختر نازم آقا جون مهربان مامان روشا ، بابای روشا و روشای ناز دایی مجتبی خاله آسیه امیررضای گلم مهمان کوچک ما       ...
2 اسفند 1391