روشاروشا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
روهانروهان، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
رایینرایین، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

روشا نوری از بهشت

همه لحظاتم زیباست و گاهی دوست دارم درباره آنها اینجا بنویسم.

گنبد سلطانیه

1392/4/16 9:25
نویسنده : مامان روشا
656 بازدید
اشتراک گذاری

مسافرت همیشه برام هیجان قشنگی داره هیجانی که شب تا دیر وقت نگهم می داره و صبح ساعت 5 قبل از زنگ آلارم موبایل برای بیدار شدن چشم هام رو باز می کنه هیجان رفتن به یه جای ناشناخته همراه خواهر عزیزم و غم دوری یک روزه از روشای گلم و همسر مهربان، چقدر این موقع روز حس لطیفی داره و نفس کشیدن توی این هوا همه چیز های خوب رو یاد آدم می یاره روز های خوب مسافرت و یا استقبال از مسافری که به سفر زیارتی رفته و همه چیزهایی که باید صبح زود از خواب برخیزی و کوله بارت رو برداری و به خدا توکل کنی و بری...بری و تنت رو به جاده بدی و با خواهرت از همه چیزهایی حرف بزنی که فقط می تونی به یه خواهر بگی و نگران قضاوتش نباشی. ساعت 10:30صبح به گنبد سلطانیه رسیدیم.

این گنبد بسیار قدیمی و قشنگ در شهر سلطانیه در اطراف شهر ابهر قرار دارد شهر بسیار کوچکی که دور تا دور این گنبد شکل گرفته و خیلی راحت  میشه همه شهر رو دید ، شهری آروم با مردمی با آرامش که به قول دوستم فائزه ریتم زندگی اونجا خیلی کنده انگار هیچ کس برای هیچ کاری عجله نداره، آروم نمی رن و آروم می یان و ساعت 1ظهر هیچ کس در کوچه و خیابون نبود کل شهر و مردمش به خواب خوش عصر رفته بودن همون خوابی که تو تهران بزرگ ما یه آرزوی خوب و قشنگ هست.

دیدن این گنبدحس اون قدیم قدیم ها همون هفتصد سال پیشی رو که الجایتو در زمان ایلخانان بعد مسلمان شدنش دستور ساختش رو داد و مردمی خوش ذوق و مومن آجر آجر این گنبد رو با هنر معماری بی نظیر خودشون منقش با ذکر خدای متعال و امامان مطهر شکل دادن رو به  آدم می ده انگار تموم کاشی های لاجوردی و فیروزه ای آ دم رو به سمت خودش می کشه و می برتت همون ایام و تو میشی شاید زن قدیمی که پله های مارپیچ این گنبد رو بالا میره و به خیلی چیز ها فکر می کنه...

هوای عالی توی 14تیر خیلی عجیب بود

هوایی با صفا با آفتاب ملایم و بادی که خیلی خوب می وزید و همه و همه با چاقو های قشنگ زنجانی از چیز هایی بود که باعث شد هوس کنم بمونم همین جا و برای هزارمین بار دلم یاد دخترکم رو کنه و پدرش که پیش من نبودن و من همش به یادشون بودم ، و فکر کنم الان اگه این جا بود چه می کرد و چه می گفت.

اگه روزی  گذرتون به این گنبد تاریخی و بی نظیر افتاد حتما وسایل پیک نیک با خودتون ببرید و در سبزه ها و چمن های اطرا ف گنبد بشینید از پایین به عظمتش نگاه کنید و یه چای قند پهلو میل کنید.

 عکس بالا یکی از هشت امارت اطراف گنبد هست که از بین رفته و خرابه ای ازش مونده اما باز هم سبک قشنگ معماری و میشه توش دید.

... و گندم زار های طلایی جاده که چشم رو نمی شد ازش برداشت و دلت هوس دویدن و دست کشیدن روی اونها رو نکنه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

وفا مامان پارسا
16 تیر 92 10:51
همیشه به سفر خانومی .. من اگر پیدا کردم یه دونه ازون آفتابه ها برای روشا هم می گیرم اخه خودم دنبالشم واسه خونه یکی بگیرم
اگر بدونی اون روز که شماها اومدین چقدر به من خوش گذشت .. واقعا تو و دخترت بی نظیر هستین ..
امتحان همسر هنوز نتیجه اش نیومده اما خودش راضی نیست میگه امیدی نداره
پیشنهاد من برای سفر بعدیتون چشمه های باداب سورت نزدیک ساری هست واقعا جای شگفت انگیزیه مام قراره یه وقتی بریم ببینیم


ممنون دوست خوبم راضی به زحمت شما نیستم
ان شاالله که هر چی به صلاحتونه پیش می یاد و راضی و شاد خواهید بود
واقعا جای خوبیه؟ چشم حتما می ریم
خوشحالم بهت خوش گذشته
اليما
16 تیر 92 12:09
سلام عليكم م م م
هميشه به سفر ر


ممنون دوست اهل قلم من
مامان آوینا
16 تیر 92 12:26
خوب خانومی همیشه به سفر ایشاله همیشه خوب و خوش باشید (اونوقت به من می گی همیشه در سفرم!!!!!!!!)
می بینم شما دو تا مشکوک دو تایی قرار گذاشتید؟؟؟؟؟ (تو و وفا)


هههه سلام عزیزم ممنون آره یه روز تو هفته ای که مریض بودم اداره نیومدم رفتم خونه مامانش جات خیلی خالی بود می خواستیم به تو هم بگیم اما اون ساعت سر کار بودی ان شاالله دیدار های بعدی
فاطمه مامان الينا گلينا
17 تیر 92 9:55
به استان ما خوش اومديد. سلطانيه يكي از شهرهاي زنجانه و ما هم زنجاني هستيم


واقعا خیلی جای قشنگی بود لذت بردم

چقدر خوب اومدیم شهر شما
مامان رادمهر جوجو
17 تیر 92 16:32
عزیزم همیشه به سفر بعضی وقتها احتیاج داریم به اینکه دور از همه چیز بدون هیچ دغدغه ای فقط برای خودمون باشیم خوش به حالتون خواهری دارید که حرفهای نگفته رو بگید


سلام ممنون شما خواهر نداريد؟
مامان رادمهر جوجو
18 تیر 92 9:43
نه عزیزم متاسفانه خواهر ندارم و همیشه حسرت داشتنش و داشتم


واقعا خواهر داشتن نعمت بزرگيه البته يك دوست خوب هم مي تونه گاهي جاي خواهر رو بگيره

اما خواهر داشتن چيز ديگه ايست فكر نكنيد دارم فخر فروشي مي كنم ها

خودم ميشم خواهر مجازيت اگه دوست داشته باشي