گنبد سلطانیه
مسافرت همیشه برام هیجان قشنگی داره هیجانی که شب تا دیر وقت نگهم می داره و صبح ساعت 5 قبل از زنگ آلارم موبایل برای بیدار شدن چشم هام رو باز می کنه هیجان رفتن به یه جای ناشناخته همراه خواهر عزیزم و غم دوری یک روزه از روشای گلم و همسر مهربان، چقدر این موقع روز حس لطیفی داره و نفس کشیدن توی این هوا همه چیز های خوب رو یاد آدم می یاره روز های خوب مسافرت و یا استقبال از مسافری که به سفر زیارتی رفته و همه چیزهایی که باید صبح زود از خواب برخیزی و کوله بارت رو برداری و به خدا توکل کنی و بری...بری و تنت رو به جاده بدی و با خواهرت از همه چیزهایی حرف بزنی که فقط می تونی به یه خواهر بگی و نگران قضاوتش نباشی. ساعت 10:30صبح به گنبد سلطانیه رسیدیم.
این گنبد بسیار قدیمی و قشنگ در شهر سلطانیه در اطراف شهر ابهر قرار دارد شهر بسیار کوچکی که دور تا دور این گنبد شکل گرفته و خیلی راحت میشه همه شهر رو دید ، شهری آروم با مردمی با آرامش که به قول دوستم فائزه ریتم زندگی اونجا خیلی کنده انگار هیچ کس برای هیچ کاری عجله نداره، آروم نمی رن و آروم می یان و ساعت 1ظهر هیچ کس در کوچه و خیابون نبود کل شهر و مردمش به خواب خوش عصر رفته بودن همون خوابی که تو تهران بزرگ ما یه آرزوی خوب و قشنگ هست.
دیدن این گنبدحس اون قدیم قدیم ها همون هفتصد سال پیشی رو که الجایتو در زمان ایلخانان بعد مسلمان شدنش دستور ساختش رو داد و مردمی خوش ذوق و مومن آجر آجر این گنبد رو با هنر معماری بی نظیر خودشون منقش با ذکر خدای متعال و امامان مطهر شکل دادن رو به آدم می ده انگار تموم کاشی های لاجوردی و فیروزه ای آ دم رو به سمت خودش می کشه و می برتت همون ایام و تو میشی شاید زن قدیمی که پله های مارپیچ این گنبد رو بالا میره و به خیلی چیز ها فکر می کنه...
هوای عالی توی 14تیر خیلی عجیب بود
هوایی با صفا با آفتاب ملایم و بادی که خیلی خوب می وزید و همه و همه با چاقو های قشنگ زنجانی از چیز هایی بود که باعث شد هوس کنم بمونم همین جا و برای هزارمین بار دلم یاد دخترکم رو کنه و پدرش که پیش من نبودن و من همش به یادشون بودم ، و فکر کنم الان اگه این جا بود چه می کرد و چه می گفت.
اگه روزی گذرتون به این گنبد تاریخی و بی نظیر افتاد حتما وسایل پیک نیک با خودتون ببرید و در سبزه ها و چمن های اطرا ف گنبد بشینید از پایین به عظمتش نگاه کنید و یه چای قند پهلو میل کنید.
عکس بالا یکی از هشت امارت اطراف گنبد هست که از بین رفته و خرابه ای ازش مونده اما باز هم سبک قشنگ معماری و میشه توش دید.
... و گندم زار های طلایی جاده که چشم رو نمی شد ازش برداشت و دلت هوس دویدن و دست کشیدن روی اونها رو نکنه