روشاروشا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره
روهانروهان، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
رایینرایین، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

روشا نوری از بهشت

همه لحظاتم زیباست و گاهی دوست دارم درباره آنها اینجا بنویسم.

چهارمین محرم...

1392/8/26 9:19
نویسنده : مامان روشا
534 بازدید
اشتراک گذاری

امسال روشا زیاد درباره محرم می دونست، اینکه امام حسین شهید شده و ما باید سیاه بپوشیم، البته لباس سیاه نداشت تنش کنم اما یه طبل و یه زنجیر کوچیک داشت که هر شب دسته سینه زنی راه می انداخت و زنجیر می زد، یه شب هم با باباش به هیئت رفتند.

روز هشتم محرم ما به روستای زیبایی رفتیم، روستایی که هر جاش خاطرات بچگی های خودم بود، خاطره خاک بازی ها و شن بازی ها ، خاطره باغ رفتن و انار چیدن و کثیف کردن لباس و .... و حالا دخترک سه ساله من تمام اون سال ها رو برام زنده می کرد با بازی های قشنگش

روز عاشورا به دیدن تعزیه خوانی امام حسین رفتیم که روشا واقعا از دیدنش لذت بردو با هیجان کل تعزیه رو نگاه می کرد.

مثلا ژست گرفته ازش عکس بگیرن....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مریم مامان محمد رضا
26 آبان 92 11:43
محمدرضا از تعزیه می ترسید می گفت مامان چرا با شمشیر می زنن. چرا میفتن. دوست ندارم بریم خونه. من از زنجیرزنی خوشش میومد. تنش سلامت باشه و انشالله فقط عزدار امام حسین باشه
مریم مامان آریا
27 آبان 92 15:06
وای ماشااله روشا هر روز خوشکل تر میشه منم پیش بینی اتفاقی که مامان محمد رضا گفت رو کردم و نبردمش تعزیه چون فکر کردم که ممکنه از صحنه های کشت و کشتار تصویر نازیبایی توی دهنش شکل بگیره و یه جورایی فاصله بگیره و حالا حالا ها تا فکرش به یه بلوغ نسبی نرسیده باشه نمی برم البته برای روشا مثل اینکه اینطور نبوده چون مثل مامانس دلیره - شیره پسر ما که همچین احساسیییی ممنون خاله جونی چشاتون خوشگل می بینه روشا که خیلی خوشش اومد از اول دید تا آخر البته هی می پرسید چرا همدیگر رو می کشن؟؟؟ چرا افتاد زمین ؟؟؟ راستش نمیدونم این خوبه یا نه اما خوشش اومد دیگه مخصوصا از دسته عزاداری و زنجیر زدن