روشاروشا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
روهانروهان، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
رایینرایین، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

روشا نوری از بهشت

همه لحظاتم زیباست و گاهی دوست دارم درباره آنها اینجا بنویسم.

بی نام هم هستم

1392/2/17 14:33
نویسنده : مامان روشا
393 بازدید
اشتراک گذاری

روشای نازم از پنج شنبه شب حسابی تب کرد، از اون تب هایی که لپ های شیرینش رو گلدار کرده بود و دل مادرش رو پر از غصه... و این تب شدید و مزاحم حتی با  رفتن جمعه شب به بیمارستان کودکان بهرامی هم خوب نشد و دوباره یکشنبه صبح همون تب به مطب دکتر باستانی زاده کشیده شد که خدا صدهابار بهش خیر بده که اینقدر حاذق و دانا است

 

حالا من بودم و روشای مریض و بی حال خودم و کلی شربت و قرص و شیاف که اصلا روشا راضی به خوردنشون نمی شد.

 

چقدر سنگدل بودم که آخر به زور داروهارو ریختم تو گلوت و هی می گفتی مامان تلخه دوست ندارم

 

نمی دونی چه دردی داره دخترک شیطون رو بی حال گوشه مبل ببینی

 

نمی دونی چه دردی داره وقتی قلپ قلپ اشک می ریزی که مامان بهم دارو نده خودت بخور

 

و خدارو شکر این تب دست از سر روزگار ما برداشت و رفت....

 

روز یکشنبه وسط همین جریانات دایی مجتبی از مکه اومد و من وقتی دیدمش تازه فهمیدم دلتنگی یعنی چی؟ وقتی از دور دیدمش یه چیزی مثل گلوله از دلم بالا رفت و به گلوم فشار آورد و اشک شد و ریخت

اشک حضور دوباره برادرم که دوستش دارم و خوشبخت ترین خواهر دنیا هستم حس قشنگی بود دوستش دارم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

فهیمه مامان سینا
17 اردیبهشت 92 16:34
خب خدارو شکر که بهتر شده روشا جونم...
واقعا سخته مریضی یه بچه ها...ایشالا همیشه سلامت باشه و شاد
چشمتونم روشن


ممنون دوست خوبم
مریم مامان آریا
18 اردیبهشت 92 11:10
الهی هر کی نفهمه من خوب می دونم توی تب سوختن بچه چقدر سخته
یاد روزهای وحشتناک بیمارستان افتادم
تب های مداوم شدید 8 یا 9 ساعته آریا که با هیچ دارویی و هیچ پاشویه ای ذره ای پائین نمی اومد
گونه های سوخته آریا ...
و ترس من به خاطر هجوم هر لحظه تشنج
خیلی از تب می ترسم خدا برای هیچ بچه ای نیاره الهی
----
آریا هم از دیشب متوجه شدم گلوش چرکی شده فکر کنم از باباش گرفته باید امروز ببرم دکتر ولی این دو شب از ترسم که نکنه دوباره تب کنه وقتی می اومد کنارش می خوابیدم تو صورتش نگاه می کردم یه آیه الکرسی می خوندم و هفت بار صلوات می فرستادم و فوت می کردم تو صورتش و قلبم ایمان داشت که تب نمی گیره
تو هم همین کار یا هر کاری که دلت گواه می ده رو بکن
راستی شنیدم دعای نور هم برای رفع تب خیلی خوبه
-----
دیدم برای وفا نوشتی نمی خوره چرک خشک کن رو - من به آریا یه سوسپانسیون خوراکی می داد سفید رنگ بود و اینقدر شیرین و ضمنا بسیار تاثیر گذار دو روزه بچه رو خوب میکنه
نمی دونم واقعا سفکسیم بود یا یه چیز دیگه
امروز تا شب خبرت می دم


ممنون عزیزم حتما براش می خونم از اون داروهایی هم که می گی بهش دادم اصلا این بچه از همون اول دارو نمی خورد دیوونه شدم.........

ان شاالله آریا گلم چیزیش نباشه و زود خوب بشه

ممنون برای همدردیت گلم
شادي مامان پارسا
18 اردیبهشت 92 13:54
خداروشكر كه الان حالت خوب شده روشاي گلم
مامان مهبد كوچولو
21 اردیبهشت 92 13:23
سلام عزيزم . الهي دورش بگردم . خدا كنه هيچ بچه اي تب نكنه كه هيچي مثل تب اين طفلكي ها رو از پا در نمياره . مهبد هم دو سه شب تب داشت و الحمدلله امروز خيلي بهتره . ايشالله كه روشا هم هميشه سالم و تندرست و شاداب باشه .


سلام ممنون از همدردیتون

پسر شما را به دستان پر قدرت خدا می سپارم
آیدا مامان ویهان
23 اردیبهشت 92 10:55
ای عزیزم گلم. خدا مریضی رو برای هیچ بچه ای نیاره.