روشاروشا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
روهانروهان، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
رایینرایین، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

روشا نوری از بهشت

همه لحظاتم زیباست و گاهی دوست دارم درباره آنها اینجا بنویسم.

من مادر هستم پس باید مادرگونه رفتار کنم

1392/2/24 9:53
نویسنده : مامان روشا
298 بازدید
اشتراک گذاری

واقعا متاسفم که هنوز مادرگونه نیستم هنوز زود عصبانی می شوم داد می زنم کلافه می شوم و ...

متاسفم چرا وجود پر مهر این فرشته کوچولو که از نوع فوق شیطونش گیر من افتاده این قدر منو خسته می کنه

 

چرا بدن فیزیکی من این قدر ضعیفه که شبها خیلی خسته ام حتی برای بازی حتی برای کتاب خوندن

باید یاد بگیرم باید خیلی چیزهارو یاد بگیرم و خدارو شکر دوستان و همراهان خوبی دارم تا بهم یادآوری کنن مادر خوب بودن کمی هم سخته باید صبور بود اول فکر کرد و به خود یادآوری کرد اون هنوز 2سال و نیم بیشتر نداره آخه

 

ممنون مریم جون ممنون همه دوستان خوبم دوستتون دارم

دیشب روشا موهای منو شونه می زد و هی می گفت مامان دردت نمی یاد؟ مامان چقدر موهات درازه؟ مامان ... من دردم می یومد چون شونه لای موهام گیر کرده بود ، خسته بودم چون ساعت 12 شب بود و من از 6صبح بیدار ، کلافه بودم چون نمی تونستم بیشتر انرژی داشته باشم...

اما یادم افتاد مادر هستم پس .. بغلش کردم و اونقدر بوش کردم که سیراب شدم و خدای مهربانم رو شکر کردم و خودم رو بخشیدم به همین راحتی...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

فهیمه مامان سینا
24 اردیبهشت 92 10:32
واسه همه ما مامانا پیش میاد ...من بعضی وقتا که خیلی عصبانی میشم از دست سینا میرم تو اتاقو خودمو نیشگون میگیرم که دادو بیداد راه نندازم ...واقعا واسم جواب میده انگاری نیشگونه یه انرزی دوباره بهم میده





ههههههههههههههه نیشگون؟

چه جالب

باشه حتما امتحان می کنم

اما درد نداره؟
مریم مامان آریا
24 اردیبهشت 92 10:33
آفرین عزیزم
ما همیشه به هم احتیاج داریم
برای همه ما لحظاتی پیش میاد که نیاز به تائید - گوشزد- دلداری - همدردی - راهنمای و ... دوستمون داریم
خواهش می کنم خواهرم
روحیه فعال شما برای من قابل تحسینه
تو یک انسانی هستی که دوست داری پیشرفت کنی - رشد کنی - کامل بشی و من آدمهای این شکلی رو خیلی دوست دارم


ممنون فرشته امروز من
مریم مامان آریا
24 اردیبهشت 92 14:06
اون راهی که فهیمه گفت خیلی خوبه
من وقتهایی که آریا غذا نمی خورد و تا حد انفجار پیش می رفتم واسه اینکه یه وقت حرکت نا بجایی نکن چند لحظه می رفتم تو اتاق خواب و در رو می بستم مشتهامو فشار می دادم یا بد و بیراه می گفتم چه می دونم هر کاری که اون لحظه دلم بخواد انجام بدم بعد مثل فرشته می اومدم بیرون
چون بیشتر وقتها اگر عصبانی بشم دوست دارم تخلیه اش کنم ولی خوب نمی شه فریاد زد
البته من به پرت کردن یه چیزی وقت عصبانیت و یا شکستنش هم علاقه داره
یعنی انگار آب خنک ریختن روم
حالا بهت ثابت شد لحظاتی پیش میاد که من هم عصبانی بشم؟
ولی خود درمانی می کنم بدون آزار به کسی


خود درمانی آفرین بهش فکر می کنم
مامان مهبد كوچولو
25 اردیبهشت 92 11:41
وااااااااااااي خداي من پس يه دوست مشترك هم پيدا كردم كه مملو از اين احساسات باشه . مطمئن باش كه تو مامان خوبي هستي ....
مامان رادمهر جوجو
25 اردیبهشت 92 12:11
عزیزم من ، خیلی خوبه که قوی و محکم هستی بله ما مادریم و با کلی مسئولیت . انرژیمون باید چند برابر بچه هامون باشه تا بتونیم از پسشون بربیام .عزیزم با شناختی که من از شما دارم می تونید می تونید مطمئن باشید


ممنون لطف دارید