من مادر هستم پس باید مادرگونه رفتار کنم
واقعا متاسفم که هنوز مادرگونه نیستم هنوز زود عصبانی می شوم داد می زنم کلافه می شوم و ...
متاسفم چرا وجود پر مهر این فرشته کوچولو که از نوع فوق شیطونش گیر من افتاده این قدر منو خسته می کنه
چرا بدن فیزیکی من این قدر ضعیفه که شبها خیلی خسته ام حتی برای بازی حتی برای کتاب خوندن
باید یاد بگیرم باید خیلی چیزهارو یاد بگیرم و خدارو شکر دوستان و همراهان خوبی دارم تا بهم یادآوری کنن مادر خوب بودن کمی هم سخته باید صبور بود اول فکر کرد و به خود یادآوری کرد اون هنوز 2سال و نیم بیشتر نداره آخه
ممنون مریم جون ممنون همه دوستان خوبم دوستتون دارم
دیشب روشا موهای منو شونه می زد و هی می گفت مامان دردت نمی یاد؟ مامان چقدر موهات درازه؟ مامان ... من دردم می یومد چون شونه لای موهام گیر کرده بود ، خسته بودم چون ساعت 12 شب بود و من از 6صبح بیدار ، کلافه بودم چون نمی تونستم بیشتر انرژی داشته باشم...
اما یادم افتاد مادر هستم پس .. بغلش کردم و اونقدر بوش کردم که سیراب شدم و خدای مهربانم رو شکر کردم و خودم رو بخشیدم به همین راحتی...