میزبان کوچک
مهمان داشتیم و من مثل روزهای این چنینی از صبح توی آشپزخانه می شستم مخلوط می کردم توی فر می گذاشتم و هی دست آردیم رو به پیشانیم می کشیدم و از دیدن قیافه خودم توی آینه کیف می کردم
مثل همیشه از قبل لیست کرده بودم کارهایم کارهای همسری و البته کارهای دخترک را
لیست بلند بالای خرید ، لیست پذیرایی اولیه ، شام، دسر، پذیرایی بعد شام و ....
مثل همیشه لیستم روی یخچال با یه آهنربای سبز چسبیده بود و هی یکی یکی ساعت به ساعت تیک می خورد یعنی اتمام کار...
هی دخترک توی آشپزخانه بود و بیرون نمی رفت و همه هم زدن هایم را انجام می داد و وقتی حواسم نبود می چشید و کمی نمک قاطی می کرد و زیر چشمی به من نگاه می کرد و از بوسه های ناگهانی من به وجد می آمد دخترک آشپز من ....
نتیجه خوب بود خودم راضی بودم چون کلی طعم های جدید ساخته بودم و با دخترک کلی خمیر بازی و آرد بازی کرده بودیم
شیرینی با طعم کاکائو و دارچین و وانیل
اسنک برای کوچولو ها
ته چین مرغ دو طبقه