روشاروشا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره
روهانروهان، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
رایینرایین، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

روشا نوری از بهشت

همه لحظاتم زیباست و گاهی دوست دارم درباره آنها اینجا بنویسم.

بوی بهشتم آرزوست.....

1392/7/10 9:38
نویسنده : مامان روشا
887 بازدید
اشتراک گذاری

 کار زیاد و حذف و اضافه یک مشت دانشجوی وامانده از دوره و کلاس ها، دانشجویانی که برای زیاد شدن ظرفیت کلاسی تلاش می کنند التماس می کنند و گاها پرخاش می کنند، من پشت مانیتور نشسته ام توی اتاقم توی اداره و فکر می کنم خدایا کمکم کن بتوانم کار همه را با رضایت انجام دهم

همه راضی از این جا بیرون بروند، کمکم کن سعه صدر داشته باشم ، نکند عصبانی شوم و با کسی جوری حرف بزنم که ناراحت شود، دل ساده اش بشکند فکر کند دنیا به آخر رسیده که نتوانسته تربیت بدنی1را انتخاب کند و ترم آینده چطور تربیت 1 و 2 را با هم پاس کند؟؟؟

خدایا کمکم کن رسالتی که مرا پای این میز کشانده به بهترین نحو انجام دهم ، کمکم کن زیاد خودم را جدی نگیرم ... نکند خدایی نکرده فکر کنم دارم لطفی در حقشان می کنم

عصر که خسته از کار با دخترک سرود خوان به خانه برگشتیم آفتاب که کم کمک می رفت و نمازم داشت انتظار می کشید ، مادرم می گفت که نماز نشسته و منتظر که کی خوانده می شود که به بالا برود ... فکر کردم بیچاره نماز های من چه انتظاراتی کشیده اند تا حال

سجاده که پهن شد یکی برای من یکی برای دخترک و قامت که بستم ، دخترک تند تند مهر و تسبیح مرا با مال خودش عوض می کند و با شیطنت مرا نگاه می کند و می خندد می داند نمی توانم حرف بزنم و خوشحال است... هی مرا نگاه می کند .

سلام و تشهدم را می شناسد می دود روی پایم می نشیند، من ذکر هارا بلند تر میخوانم او تکرار می کند ...

سلام که می دهم محکم بغلش می کنم پر از بوی بهشت می شوم پر از....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مریم مامان آریا
10 مهر 92 9:45
بسیار زیبا

نمازت قبول بانو

بوی بهشت گوارای وجودتان



رمز رسید آیا؟




ممنون دوست خوبم


نرسیده که
آیدا مامان ویهان
14 مهر 92 10:43
بابا یکمی زیر دیپلم بنویس


برای شما که فوق لیسانسی نوشتم
مامان مهبد كوچولو
16 مهر 92 13:27
عزيزم طاعاتت مقبول درگاه حق . خيلي زيبا بود .....
راستي به دلايل امنيتي ديگه مجبورم مطالب وبلاگم رو رمز دار بنويسم . ازت ميخوام كه توي نظرات خصوصي رمزمون رو ببيني و باز هم پيشمون بياي . نكنه رمز دار شديم حوصلتون نياد بيايد خونه خاطراتمون ها ؟!


ممنون اتفاقا صبح اومدم دیدم رمز داری گفتم شاید خیلی خصوصیه

حتما می یام ممنون
وفا
17 مهر 92 10:40
چه جالب بود زهرا هیچ وقت خودمو جای یه کارمند اموزش نذاشته بودم .. البته زمان دانشجوییم هم می دونستم که خیلی هم دست اونا نیست و وقتی یه ظرفیتی رو مثلا یه کلاسی اعلام کرده و پر شده به اونا ربطی نداره . اموزشی های مام خدائیش خیلی خوب بودن و باهامون راه می اومدن .. خیلی وقتا خودشون پیگیر مشکلات بچه ها می شدن و تا از دستشون می اومد حلش می کردن ..
من مطمئنم که تو کارت عالیه لازم نیست همه هم ازت راضی باشن چون محاله
اما زهرا این تربیت بدنی ها واقعا بد هستن .. ما که سرش خیلی اذیت شدیم .. یعنی هیچ وقت توی انتخاب واحدهای خودمون هیچ مشکلی نداشتیم غیر از تربیت بدنی ها اه اه
جاااااااااااانم عزیززززززززززم روشای گلم .. نمازهاتون قبول ..


آخیش کامنتات به دلم می شینه حسابی

آره منم با تربیت بدنی مشکل داشتم الانم همه بچه ها مشکل دارن کلا مشکل دارن دیگه

خیلی دانشجوها نمی فهمن واقعا دست ما نیست

اگه دست من بود همه واحد هارو هر ترم ارائه می دادم