کیش نامه ما سه نفر
وقتی یه سفر سه نفره جور میشه و یه جورایی هم اتفاقی باشه خیلی خیلی حال می ده و ما سه نفر این تجربه دوست داشتنی رو روز11مهر داشتیم، روز قبلش تا8 شب بیرون بودیم برای عکاسی روشا خانوم و شب خیلی تند بارو بنه رو جمع کردیم ، صبح روز 5شنبه ساعت6:20 پرواز داشتیم روشا که اولین تجربه هواپیماش بود خیلی هیجان داشت، تو فرودگاه می دوید این ور و اون ور و همش می پرسید هواپیما کی می یاد؟ تو هواپیما هم همش می پرسید آقای راننده کجاست؟؟؟
از هدیه کودکان هم کلی ذوق کرد و سریع مشغول نقاشی شد.
جزیره با هرم گرماش در بدو ورود ازمون پذیرایی کرد، جزیره مرجانی و زیبا با خیابونهای تمیز و قشنگ.
هنوز نرسیده به هتل روشا سریع وارد دریای نیلگون و صاف شد، واقعا برای من که اولین بار بود دریای جنوب رو می دیدم این گرمای زیاد هوا هم مانع نشد یک ساعت نایستم و دریا رو تماشا نکنم.
بعد ناهار و استراحت به خاطر گرمای زیاد جایی جز بازار ها و پاساژ های پر زرق و برقش نمی شد رفت، این هم روشا در حال بازی در اتاق بازی کودکان پاساژ
و وقتی از اتاق بازی بر می گشت توی پاساژ بازی می کرد..
شب هم کشتی نوید مارو به دریا مهمان کرد، برنامه موسیقی و طنز هم داشت که روشا خیلی لذت برد ، اما جالب ترش بودن روی عرشه کشتی و صدای باد و موج و بوی دریا بود.
روز جمعه صبح کنار دریا و پاساژ گذشت و عصر رفتیم پارک دلفین هاکه باغ پرندگان، آکواریوم ، دلفین شو و شوی ایرانی که موسیقی و طنز داشت بود به قول روشا عمو موسیقی بود و دخترک زد و رقصید و کیف کرد .
قربون این ژست گرفتن هات بشم من
و دختر شجاع من که مار به گردن عکس گرفت
باغ پرندگان زیبا با پرندگان آزاد که راحت از جلوی پات رد می شن
شکار لحظه های من از خورده شدن ماهی نگون بخت به دست تمساح
همسر گرامی کلی تلاش کرد تا بالاخره یه عکس قشنگ از ما گرفت
دلفین شو که یکبار دیدنش خالی از لطف نیست(البته این دلفین نیست ها)
دوباره شکار لحظه ها از سخت تنان دریایی در آکواریوم
احساسات غلیان یافته روشا وسط آکواریوم
حالا درست بایست یه عکس قشنگ بگیر
سه چرخه سواری ساحلی من و روشا(البته باباش با دوچرخه پشت ما می یومدبه خاطر مسائل امنیتی)
شب از ساعت 2 گذشته ما خسته از گشت و گزار و دو ساعت سه چرخه سواری و روشا هوس آب تنی کرده .
کرال سینه روشا
... روز آخر و وداع با جزیره با گشت دور جزیره
شهر کاریز
این آقا پسر علی نام داره ، همون علی کوچولوی مشهور چون از روز اول ما توی همه جاهایی که می رفتیم دیدیمش با اینکه اصلا تو هتل ما هم نبودن و روشا حسابی باهاش دوست شد
این جا شهر تاریخی حریره اس البته از شهر تپه های شنی مونده بود
شتر سواری روشا
به اصرار روشا پدر هم سوار شد و دوتایی لذت بردن
روشا توی محوطه بیرونی هتل
فرودگاه ، شب ، پرواز با تاخیر، خسته و روشایی که همه بچه ها رو دور خودش جمع کرده بود و هیاهو...
دقایق اولیه پرواز ، روشا تا نشست خوابید و توی فرودگاه مهرآباد بیدار شد و ناراحت که چرا سوار هواپیما نشدیم
خدارا شکر
به امید سفرهای بعدی...