دردت به جان مادر
یکی از بازی های مورد علاقه ات اینه که شبها بابا می یاد یه پتو بیاری و بخوی من و بابا به قول خودت دوتایی تابت بدیم، ما هم هر شب همین برنامه رو داریم و ا کلی کیف می کنی تا یک ماه پیش که وقتی داشتیم تابت می دادیم پتو از دست بابا رها شد و دختر گلم افتاد زمین با کتف خیلی کم گریه کردی و تا چند روز هم درد داشتی اما چون راحت می تونستی دستهات رو تکون بدی دیگه دکتر نرفتیم ....... تا دیشب که از وقتی از مهد اومدی کتفت خیلی درد می کرد و نمی تونستی راحت توپ بازی کنی شب هم متوجه شدم بالای کتفت کمی کبوده وای خیلی استرس گرفتم و با بابا بردیمت بیمارستان که بعد رادیولوژی گفت قبلا ترک برداشته اما خوب شده و تا 1سال ممکنه با هر ضربه همین قدر درد بگیره ...
الهی فدات بشم که اینقدر خانم و صبوری که تو دکتر خیلی ناز سلام می کردی و هی چسبیده بودی به من
وقتی دکتر خواست رادیولوژی کنه اول ترسیدی بعد گفتم مامان داره ازت عکس می گیره و خیلی خشگل خندیدی تا عکست خوب بشه!!!!!!!!
ان شاالله همیشه در پناه خدای مهربونم سلامت و شاد باشی گلم.